تورا من چشم درراهم شباهنگام...تورا من چشم درراهم شباهنگام/ که میگیرند درشاخ "تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی/وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛/تورامن چشم درراهم/شباهنگام، درآن دم، که برجا، دره ها چون مرده ماران خفتگان اند؛/درآن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سروکوهی دام،/گرَم یادآوری یانه، من ازیادت نمی کاهم؛/ تورا من چشم درراهم.علی اسفندیاری(نیما یوشیج)

آه …سهم من اينستسهم من اينستسهم من ،آسمانيست كه آويختن پرده اي آن را از من مي گيردسهم من پايين رفتن ا ز يك پله ي متروكستو به چيزي در پوسيدگي و غربت واصل گشتنسهم من گردش حزن آلودي در باغ خاطره هاستو در اندوه صدايي جان دادن كه به من مي گويد :“دست هايت رادوست مي دارم ”دست هايم را در باغچه مي كارمسبز خواهم شد ،مي دانم ،مي دانم،مي دانمو پرستوها در گودي انگشتان جوهريمتخم خواهند گذاشت

Give a poet a pen

A poem is a meteor.

Nothing gold can stay.

she wanted because art

Amy King is a true bard.

Impatience kills quickly.

Love is wind for the soul

Even this shall pass away

the gods play nofavorites.

Love is as iffy as Kipling.

The.World.Is.Not.A.Safe.Place.

If Love is Pure, Love is Simple

add onemake dumbadd twomake poo